روزهایی که گذشت
سلام به همه دوستای خوبم وهزاران بار ممنونم بابت تبریکات قشنگتون عمری باشه بتونیم جبران کنیم اگه احوالی از من و پرنیا پرسیده باشین که به لطف خدا بد نیستیم تولد دختر نازم که برگزار شد البته ساده بود چون همه اقوام دورن ولی خوب تبریک ها و کادوهاشون بدست ما رسید که از همشون ممنونم روز قبل از تولد من و بابایی و پرنیا رفتیم و کیک روسفارش دادیم ، که یه کیک گیتار بود چون احتمال میدم هر طرحی که بگم اون طوری که دلمون بخواد در نمی یاد ، اون روز کمی وسایل گرفتیم و فرداش بابایی کمی زودتر اومد و با هم خونمون رو تزیین کردیم با بادکنک و مهمونهای عزیز مون که بعد از افطار اومدن (مگه میشد از فیلمهای زیبای ماه مبارک گذشت ) اومدن شب خوبی بود ...
نویسنده :
مامان جون
2:13